دانلود رایگان انیمیشن زندگی یک حشره با دوبله فارسی A Bug’s Life 1998 بدون سانسور با لینک مستقیم و سه کیفیت 1080p + 720p + 480p به صورت دو زبانه به همراه زیرنویس فارسی نام کارتون: زندگی یک حشره – A Bug’s Life | سال تولید: 1998 | ژانر: کمدی، ماجراجویی مدت زمان: 94 دقیقه | زبان: دوبله فارسی + انگلیسی | محصول کشور آمریکا فرمت تصویر: MKV + MP4 | حجم: 1.4 گیگابایت + 720 مگابایت خلاصه داستان: داستان انیمیشن درباره مورچهای به نام “فلیک” (Flik) است که علاقه زیادی به اکتشاف پدیدهها دارد درحالیکه مورچههای دیگر هر روز به جمعآوری غذا میپردازند. در این میان تعدادی ملخ مورچهها را آزار میدهند و ملکه برای رهایی از آزار ملخها، هر روز مقداری از غذای جمع شده را به آنها میدهد. فلیک که مورچهای جوان و ماجراجو است تصمیم میگیرد تا به جای دوری برود و کمک بیاورد تا مورچهها بتوانند از پس این ملخها برآیند و… ,A Bug's Life 1998 انیمیشن زندگی یک حشره با دوبله فارسی A Bug's Life 1998 دانلود انیمیشن A Bug's Life 1998 دانلود انیمیشن A Bug's Life 1998 1080p دانلود انیمیشن A Bug's Life 720p دانلود انیمیشن با دوبل ...ادامه مطلب
,تصاویر متحرک جدید , تصاویر متحرک خانه جدید , تصاویر متحرک خانه ...ادامه مطلب
آهنگ جدید و فوق العاده زیبای وصال علیخانی با نام چی شده دلت گرفته ... ترانه: سودا – آهنگساز : وصال – تنظیم ، میکس و مسترینگ: حامد برادران گیتار : فیروز ویسانلو – ویولن : پیام تونی دانلود لینک مستقیم ادامه مطلب , دانلود آهنگ جدید چی شده دلت گرفته, Vesal Alikhaniوصال علیخانی, آهنگ جدید و فوق العاده زیبای وصال علیخانی با نام چی شده دلت گرفته ... ترانه: سودا – آهنگساز : وصال – تنظیم ، میکس و مسترینگ: حامد برادران گیتار : فیروز ویسانلو – ویولن : پیام تونی, f, ...ادامه مطلب
ما حیوانات را خیلی دوست داریم، بابایمان هم همینطور. ما هر روز در مورد حیوانات حرف میزنیم ، بابایمان هم همینطور. بابایمان همیشه وقتی با ما حرف می زند از حیوانات هم یاد میکند، مثلا امروز بابایمان دوبار به ما گفت؛ توله سگ مگه تو مشق نداری که نشستی پای تلوزیون؟ و هر وقت ما پول می خواهیم می گوید؛ کره خر مگه من نشستم سر گنج نشستم؟ چند روز پیشا وقتی ما با مامانمان و بابایمان می رفتیم خونه عمه زهرا اینا یک تاکسی داشت می زد به پیکان بابایمان. بابایمان هم که آن روی سگش آمده بود بالا به آقاهه گفت؛ مگه کوری گوساله؟ آقاهه هم گفت؛ کور باباته یابو، پیاده می شم همچین می زنمت که به خر بگی زن دایی، بابایمان هم گفت: برو بینیم بابا جوجه و عین قرقی پرید پایین ولی آقاهه از بابایمان خیلی گنده تر بود و بابایمان را مثل سگ کتک زد. بعدش مامانمان به بابایمان گفت؛ مگه کرم داری آخه؟ خرس گنده مجبوری عین خروس جنگی بپری به مردم؟ ادامه در لینک زیر...,داستان.طنز.عبرت آموز.حیوان.جدید ...ادامه مطلب
جوکهای زنانه فقط برای خانم ها آقایان نه در ادامه ...,داستانک.طنز.جوک.جوکهای زنانه. ...ادامه مطلب
روحانی مچکریم .... وای روحانی رو ببین خوش تیپ تر از هموشونه,کارکاتور.روحامی.طنز ...ادامه مطلب
« داستانی زیبا از زرندگی آلبرشت دورر!» در یك دهكده كوچك نزدیك نورنبرگ خانواده ای با 18 فرزند زندگی می كردند. برای امرار معاش این خانواده بزرگ، پدر میبایستی 18 ساعت در روز به هر كار سختی كه در آن حوالی پیدا میشد تن میداد. در همان وضعیت اسفباك آلبرشت دورر و برادرش آلبرت (دو تا از 18 فرزند) رویایی را در سر میپروراندند. هر دوشان آرزو میكردند نقاش چیره دستی شوند، اما خیلی خوب میدانستند كه پدرشان هرگز نمیتواند آن ها را برای ادامه تحصیل به نورنبرگ بفرستد. یك شب پس از مدت زمان درازی بحث در رختخواب، دو برادر تصمیمی گرفتند. با سكه قرعه انداختند و بازنده میبایست برای كار در معدن به جنوب میرفت و برادر دیگرش را حمایت مالی میكرد تا در آكادمی به فراگیری هنر بپردازد، و پس از آن برادری كه تحصیلش تمام شد باید در چهار سال بعد برادرش را از طریق فروختن نقاشی هایش حمایت مالی میكرد تا او هم به تحصیل در دانشگاه ادامه دهد. آن ها در صبح روز یك شنبه در یك كلیسا سكه انداختند. آلبرشت دورر برنده شد و به نورنبرگ رفت و آلبرت به معدن های خطرناك جنوب رفت و برای 4 سال به طور شبانه روزی كار كرد تا برادرش را كه در آكادمی تحصیل میكرد و جزء بهترین هنرجویان بود حمایت كند. نقاشی های آلبرشت حتی بهتر از اكثر استادانش بود. در زمان فارغ التحصیلی او درآمد زیادی از نقاشی های حرفه ای خودش به دست آورده بود. وقتی هنرمند جوان به دهكده اش برگشت، خانواده دورر برای موفقیت های آلبرشت و برگشت او به كانون خانواده پس از 4 سال یك ضیافت شام برپا كردند. بعد از صرف شام آلبرشت ایستاد و یك نوشیدنی به برادر دوست داشتنی اش برای قدردانی از سال هایی كه او را حمایت مالی كرده بود تا آرزویش برآورده شود، تعارف كرد و چنین گفت: آلبرت، برادر بزرگوارم حالا نوبت توست، تو حالا میتوانی به نورنبرگ بروی و آرزویت را تحقق بخشی و من از تو حمایت میكنم. تمام سرها به انتهای میز كه آلبرت نشسته بود برگشت. اشك از چشمان او سرازیر شد. سرش را پایین انداخت و به آرامی گفت: نه! از جا برخاست و در حالی كه اشك هایش را پاك میكرد به انتهای میز و به چهره هایی كه دوستشان داشت، خیره شد و به آرامی گفت: نه برادر، من نمیتوانم به نور,داستان.زندگی.آلبرشت دورو.تصویر ...ادامه مطلب
درویشی تهیدست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد. چشمش به شاه افتاد با دست اشارهای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ اوردند. کریم خان گفت: این اشارههای تو برای چه بود؟ درویش گفت: نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟ کریم خان در حال کشیدن قلیان بود؛ گفت چه میخواهی؟ درویش گفت: همین قلیان، مرا بس است. چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که میخواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد… روزگاری سپری شد. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشارهای به کریم خان زند کرد و گفت: نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست. ,داستان.کریم خان زند.درویش. ...ادامه مطلب